معنی در بردارنده
لغت نامه دهخدا
بردارنده. [ب َ رَ دَ / دِ] (نف مرکب) رافع. (دهار). بلندکننده.بر بالا برنده. || برافرازنده. افراشته کننده: سپاس خدای را که بردارنده ٔ این ایوان است. (تفسیر ابوالفتوح رازی). || از میان برنده. زایل کننده. نابودکننده: و عسل میوه و حاصل منج است و مزیل و بردارنده ٔ مکر و حیلت است. (تاریخ قم ص 251). || حمل کننده. حامل.
بردارندگی
بردارندگی. [ب َ رَ دَ / دِ] (حامص مرکب) حالت و چگونگی بردارنده. رجوع به بردارنده شود.
مزدمل
مزدمل. [م ُ دَ م ِ](ع ص) بردارنده.(آنندراج)(از منتهی الارب). یکبار بردارنده.(از منتهی الارب)(از اقرب الموارد).
فرهنگ عمید
کسی که چیزی را از جایی برمیدارد،
[قدیمی] حملکننده،
فرهنگ فارسی هوشیار
حل جدول
حاوی، شامل
انگلیسی به فارسی
بانوک بردارنده
فرهنگ فارسی آزاد
مُتَضَمِّن، شامل، در بردارنده، ضمانت دهنده،
فرهنگ معین
فراگیرنده، حاوی، در بردارنده. [خوانش: (مِ) [ع.] (اِفا.)]
معادل ابجد
670